پارت بیست و یکم :

چشمانش را بست و سرش را به دیوار تکیه داد. در خانه بسته بود؛ اما می‌توانست صدای طاهره را بشنود که میعاد را به باد سرزنش گرفته بود. سهند نفس عمیقی گرفت و بازدم آن را از راه دهان خارج کرد. گاهی وقت‌ها خسته می‌شد... گاهی وقت‌ها ناامید! کی می‌شد که میعاد ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.